کی رود از یاد ما؛ نام و مرام حسین


باسلام
چند روز پیش به مناسبت هفته معلم از یک تکنولوژیست! دعوت شده بود تا پیرامون این روز بزرگ صحبت کنند، خلاصه ای از این سخنرانی ارزشمند رو تو این پست آوردم ، توصیه میکنم همه بزرگواران حتما تا پایان آن را بخوانند.. ضرر نمی کنید! امتحانش کنید!
بسم الله الرحمن الرحیم.... اول که معلمی شغل خداست.. آیه اش را کسی بلده؟ همه تان حفظ هستید! الرحمن * علم القرآن.. دوم معلمی شغل انبیاست.. آیه اش: یعلمهم و یزکیهم.. البته حضرت ابراهیم به خدا گفت: خدایا یعلمهم و یزکیهم.. ولی خدا فرمود یزکیهم و یعلمهم.. البته حق هم با خداست ها!! چون اول آدم ظرف را می شوره بعد توش چیزی میریزه.. یزکیهم یعنی اول ظرف رو بشور.. چون اگه ظرف کثیف باشه چیزی توش بریزی فاسد میشه دیگه.. یه آدم عقده ایِ باسواد میشه بدتر میشه... یه آدمی متکبره؛ دو تا کلمه یاد می گیره بدتر میشه.. یعنی اگر کسی بد باشه آلوده باشه باسواد بشه خطرناک تره.. شما مقایسه کن دوتا آدمو که میخوان کلک بزنن .. مثلا یه گیوه دوز میخواد کلک بزنه سوادم نداره این کوک ها را باید ریز بزنه درشت میزنه دزدیش تو چارتا کوکه؛ آن وقت اگه یه دانشمند بخواد یه کلک بزنه به چار تا کوک راضیِ؟ قانعِ؟ یه وقت میبینی یه چیزی رو جا به جا می کنه جبران ناپذیر.. یه بقال بی سواد؛ یه میوه فروش بی سواد جنایتش اینه : پرتقال پوسیده ها رو میذاره زیر؛ پرتقال خوبا رو میذاره رو.. دزدیش تو اینه اما یه دانشمند اگر خیانت کنه؟ چارتا پرتقال میدزده؟! بنابراین اول یزکیهم بعد یعلمهم، الان مشکل مملکت ما و مشکل دنیا یعلمهم یا یزکیهم؟ ممکنه کسی به درجه رئیس جمهوری هم برسه ولی مشکل اخلاقی داشته باشه.. ممکنه ایت الله بشه پروفسور بشه ... خیلی مهمه .. اخلاق را یک چیز مستحبی ندانید اخلاق از واجباته.. معلمی شغل خداست: الرحمن علم القران... معلمی شغل انبیاست: یعلمهم و یزکیهم.. در اینجا اولویت با یزکیهم است،
معلمی شغل جبرئیل ام هست.. چون در قران داریم علمه شدید القوا اینجا فاعل علّم جبرئیله چون میگه جبرئیل این رو یاد پیامبر داد.. خوب این مال ارزش معلمی .. حالا! معلم خوب کیست؟ صفاتی که انبیا دارند صفات یک معلم خوب میتونه باشه، اول اینکه معلم باید سوز داشته باشه.. قران بخونم؟ حریصُ علیکم .. پیغمبر برای هدایت شما حرص میزنه ( میخوره) .. سوز.. خاطره بگم.. درس ایت الله گلپایگانی بودیم.. ( خدا رحمتشان کنه) ایشون گفت: گاهی که به دلایلی من میفهمم؛ میشنوم شاگردا کم درس میخونند به قدری غصه میخورم و می سوزم که می افتم و تب میکنم! با خودم گفتم: تو اگه سه تا بچه هات رفوزه بشن؟ تب میکنی؟! بعد با خودم گفتم: نه؛ داد میزنم ولی تب نمی کنم!! حدیث بخونم؟ خدا به پیغمبر گفت: میدونی چرا تو را پیغمبر کردم؟ گفت: نه، گفت: در تو یه سوزی بود که در دیگران نبود.. سوز! یه جا میخواستند شهردار برای یه شهری انتخاب کنند، گفتند: شهر دار باید مهندس معمار باشه و فلان باشه... حرفاشون که تموم شد گفتم: آقا به نظر من هیچی!! گفتند: پس مدرک؟ گفتم کاری شهردار با مدرک نداره.. شما یه پوست خیار بنداز دم دانشگاه ؛ برو اون ور خیابون؛ یواشکی نگاه کن هر کدام از این دانشجو ها که میر فت با نوک انگشتش پوست خیار رو کنار زد اونو بیار شهردار کن چون اگه کسی میخواد شهردار بشه بایست اون سوزش تو نوک انگشتش باشه اون کسی که پوست خیار بر نمیداره این نمیتوانه شهر رو درست کنه، نژاد باید اون نژادی باشه که اون سوز توش باشه، تو اسکناس یه نخه؛ اون نخه به اسکناس ارزش میده..
این تکنولوژیست؛ حاج آقا قرائتی بودند! لطفا به ادامه مطلب بروید..